۱- شما به اصطلاح «یا همش یا هیچی» خیلی فکر میکنید: هر چیزی یا «کامل» است یا «ناقص»، یا «درست» است یا «غلط» و یا «خوب» است یا «بد». شما معمولا به دو سر طیف یک ماجرا فکر میکنید، تا اینکه ویژگیهای مختلف آدمها یا وضعیتهای مختلف را در دل یک زنجیره پیوسته بررسی کنید. برای مثال شما میگویید: «او خسیس است» و نمیگویید: «او گاهی خسیس میشود».
۲- شما افراطی عمل میکنید: «حالا که با خوردن یک شیرینی، رژیمم را به هم زدم، پس کل شیرینیهای داخل بشقاب را میخورم». این احساسی است که براساس آن عمل میکنید.
۳- شما نمیتوانید به دیگران اعتماد کنید تا کاری را بینقص انجام دهند به همین دلیل بهندرت انجام کاری را به دیگران واگذار میکنید: در حالی که دیگران شما را فردی که «مو را از ماست بیرون میکشد» یا «مسائل را بیش از اندازه کنترل میکند» میشناسند، اما شما فکر میکنید رفتارها و اعمالتان در جهت انجام درست و دقیق کارهاست.
۴- شما استانداردهای سختگیرانهای درباره خود و دیگران دارید: شما معتقدید همه کارها همیشه باید در بهترین کیفیت خود انجام شوند و از دیگران هم همین انتظار را دارید. و از اینکه در نگاه دیگران فردی شکستخورده و ناکامل به نظر برسید، حس بدی به شما دست میدهد.
۵- شما در نهایی کردن کارها مشکل دارید چراکه همیشه فکر میکنید میتوانستید این کار را بهتر و باکیفیتتر انجام دهید: شما وقتی مشغول آماده کردن پروژه، کارت دعوت، سخنرانی، مقاله، کتاب، وبسایت و ... هستید، از نشان دادن آن به دیگران طفره میروید چراکه قبل از هر چیز دوست دارید مطمئن شوید که این کارها در بهترین حالت خود قرار دارند و بعد آنها را به دیگران نشان دهید.
۶- وقتی به مسئلهای فکر میکنید، از واژه «باید» به کرات استفاده میکنید: جملات «من باید فلان کار را انجام دهم» یا «او باید بهمان کار را انجام دهد» را زیاد استفاده میکنید هم به صورت بلند و رسا و هم در درون خود. شما «قوانین» خاص خود را دارید و فکر میکنید خودتان و دیگران باید از آنها پیروی کنند. و اگر خودتان و دیگران از این قوانین پیروی نکنید، ناراحت و دلآزرده میشوید.
۷- اعتماد به نفس شما به آنچه انجام میدهید و واکنش دیگران به نتیجه کار شما بستگی دارد: شما تشنه و خواستار انجام باکیفیت کارها هستید و اگر با خود صادق باشید، نیاز به تایید دیگران درباره کاری که انجام میدهید دارید. علاوه بر این، وقتی به هدف خود میرسید، بهسرعت به سراغ کار بعدی میروید.
۸- شما خود را بابت برخی کارها که به نظرتان اشتباه بوده بارها و بارها سرزنش میکنید: ممکن است کاری را به طور کلی کامل و درست انجام داده باشید اما بارها و بارها خود را بابت چیزی در دل آن کار سرزنش میکنید؛ «نباید فلان حرف را میزدم» یا «چرا آن کار را انجام دادم؟ باید بهمان کار را انجام میدادم».
۹- شما رفتن به مکانها یا انجام کارهایی را که فکر میکنید در آن در بهترین کیفیت خود نیستید به تعویق میاندازید: شاید عجیب به نظر برسد اما بسیاری از افرادی که انجام کاری را به تعویق میاندازند یا از آن سر باز میزنند آدمهای کمالگراییاند چراکه از اینکه در آن کار شکست بخورند میترسند. منطق آنها این جمله است: «من احتمالا نمیتوانم این کار را با کیفیت ۱۰۰ درصد انجام دهم، پس چرا خودم را به زحمت بیاندازم».
به نظر شما کمالگرایی ویژگی خوبی است؟ آیا شما کمالگرایید یا کسی را میشناسید که در اطراف شما این ویژگیها را داشته باشد؟ لطفا نظرات و ایدههای خود را در بخش نظرات با ما درمیان بگذارید.
منبع: psychologytoday