● قانون1: یا موفق میشوید یا نمیشوید، یا بهدست میآورید یا از دست میدهید.
استراتژی شما: جزو آن دسته افرادی باشید که موفقاند، آنهایی که بهدست میآورند.
کسانی که موفقاند، دقیقاً میدانند چه عواملی موجب موفقیتشان بوده است و برای خلق این موقعیتها هشیار و آمادهاند. آنان همواره بهترینها را از هر موقعیتی بهدست میآورند. برای آنکه بتوانید در زمرهی افراد موفق قرار بگیرید، لازم است افراد موفق و ناموفق را از نظر بگذرانید، تفاوتهای آنان را بازشناسید و بررسی کنید. سپس تصمیم بگیرید، علت رفتارهای خود را شناسایی کرده و دانش خود را در مورد شیوهی عملکردتان بالا ببرید.
● قانون2: شما خودتان، سرنوشت خود را رقم میزنید.
استراتژی شما: پاسخگوی زندگی خویش باشید، به نقش خود در خلق نتایج، توجه داشته باشید.
نمیتوانید از چرایی و چگونگی شیوهی زندگی خود شکایت کنید. خودتان مسؤول انتخابهای خود هستید. اگر شغلتان را دوست ندارید، تغییرش دهید، اگر چاق هستید، رژیم غذایی بگیرید، اگر احساس شادابی نمیکنید، سبک زندگی خود را تغییر دهید، نقش قربانی را ایفا نکنید یا اسیر گذشتهی خود نباشید. اگر عادت کنید زندگی خود را به سرزنش دیگران یا افسوس گذشته بگذرانید، هیچ بهبودی در زندگیتان حاصل نخواهد شد. پس شما خالق موقعیتها و حتی احساساتی هستید که وجود دارند. هر چیزی که انتخاب میکنید ازجمله افکاری که برگزیدهاید، پیامدهایی دارند، وقتی رفتار و افکار سالمی انتخاب میکنید، حتی اگر مشکلات خاصی در پیش رو داشته باشید، درنهایت به پیامدهای مفید و سالم دست خواهید یافت.
● قانون 3: مردم به کارهایی دست میزنند که برایشان سودمند است یا بهعبارت دیگر، هر کس از کارش سودی میبرد.
استراتژی شما: دلایل پنهانی و نهفتهی رفتارهای ناخواستهی خود و دیگران را شناسایی کنید و با کنترل این دلایل، سررشتهی زندگی را در اختیار بگیرید.
حتی مخربترین رفتارها، درنهایت به دلیل سودی هر چند پنهان انجام میگیرد. شاید بارها از خود پرسیده باشید چرا کاری انجام میدهم که درنهایت به ضررم تمام میشود؟ چرا نمیتوانم رژیم غذایی خود را ادامه دهم؟ چرا…؟ و…؟
با نگاهی عمیق به آنچه برخلاف میلتان انجام میدهید درمییابید، انجام این کار به دلایل خاصی، در گوشهای از زندگی به نفع شما بوده و لذت یا سودی به شما بخشیده است. برای مثال رژیم غذایی خود را میشکنید زیرا احتمالاً لذت غذا خوردن برایتان بیشتر بوده است. بنابراین برای ترک عادتهای قدیمی یا رفتارهای ناراحتکننده، ابتدا سود پنهان آن را کشف کنید و از خود بپرسید از این کار چه سودی میبرم؟ انجام این کار چه نتیجهی مثبت پنهانی برای من دارد؟ سپس با شناسایی علل پنهان آن رفتار، با انگیزهمند کردن خود، برای تغییر آن اقدام کنید.
● قانون 4: با اطلاعات ناقص، نمیتوان تغییر کرد.
استراتژی شما: نسبت به خود و اطرافیانتان، نگاه واقعبینانه داشته باشید، حقیقت را ببینید، مشکلات موجود زندگی را تکذیب یا انکار نکنید، بهانهها را کنار بگذارید و توجیه نکنید، سپس با چشم واقعبین نتیجهگیری کنید.
اگر شما نسبت به رفتار منفی خویش آگاه نباشید، رفتار یا احساسات خود را نپذیرید، ویژگیها و الگوهای رایج زندگی خود را نادیده بگیرید، هرگز نمیتوانید آنها تغییر دهید. با شناخت افکار، احساسات و الگوهای رایج زندگی خودتان و دیگران و مواجه شدن با واقعیتها و آگاهی یافتن از سود پنهان در کارهای ناخواستهی خود، میتوانید جانشینهای مناسبی برای رفتار خود پیدا کنید.
● قانون 5: زندگی به عمل پاداش میدهد.
استراتژی شما: تصمیمات خود را دقیق و عقلانی بگیرید و سپس آنها را به اجرا گذارید، اندیشهای که به مرحلهی عمل نرسد، بیارزش است.
سخن گفتن ساده است، این عملکرد شماست که به زندگیتان معنا میبخشد. بینش، ادارک و آگاهی خود را به عملکردی هدفمند، معنادار و دارای ساختار تبدیل نمایید. خود را با آنچه در عمل پیاده کردهاید، ارزیابی کنید نه آنچه که میگویید. وقتی رفتار یا عملی را انتخاب میکنید، حتماً نتایج آن را نیز در نظر بگیرید. بیتردید هرچه انتخابهای شما بهتر باشند، نتایج بهتری عایدتان میشود. با حرف زدن صرف، نتیجهای نصیب شما نمیشود. زندگی به عمل، پاداش میدهد.
● قانون 6: حقیقتی وجود ندارد، مهم استنباط شماست.
استراتژی شما: خطاهای ادراکی یا بهعبارتی فیلترهای ذهنی خود را که از ورای آن به دنیا مینگرید، مورد شناسایی قرار دهید، تاریخچهی زندگی خود را بشناسید ولی تحت تأثیر یا تحت کنترل آن قرار نگیرید.
دنیا را از دریچهی استنباط خود میشناسید و تجربه میکنید. شما توانایی تفسیر زندگی خود را دارید. درواقع هر کس با توجه به نوع شناخت، تجربه و نگرش خود، وقایع را بهگونهی خاصی میبیند و تفسیر میکند. بنابراین برای آنکه نگاه واقعبینانه به مسائل اطرافتان داشته باشید، بهتر است نسبت به فیلترهای ذهنی خود، آگاه باشید. بهطور کلی، فیلترها از باورهای خشک و متعصب، تفکرات منفی و اغراقآمیز حاصل میشوند و آنچنان پرقدرت وارد عمل میشوند که فرد در برداشت و تفسیر خود تردید نمیکند و آن را عین واقعیت قمداد میکند. با شناخت سیستم باورهای خود و چالش با آنها و به آزمون گذاردنشان، قطعاً به باورها و دیدگاههای تازهتری خواهید رسید.
● قانون 7: مشکلات زندگی، تمامشدنی نیست.
استراتژی شما: بیاموزید که سررشتهی زندگی را در دست بگیرید، راه درازی پیش رو دارید و شما رهرو هر روزهی این راه هستید.
شما مدیر زندگی خود هستید و اهدافتان زندگی شما را بهطور فعال هدایت میکند. بهعنوان یک مدیر، بهتر است زندگی خود را طوری اداره کنید که بر کیفیت آن بیفزایید. مدیریت زندگی بهشکل مؤثر، نیاز به شرکت فعالتر شما دارد. مهارتهای خود را در خویشتنداری، مدیریت هیجانهای منفی، برخورد مؤثر با دیگران، بهبود عملکرد شغلی، مواجهه با ترس و… ارتقا بخشید.
باید مسائل زندگی را ببینید و بپذیرید و بهجای مدارا و پذیرش صرف آن، به حل و فصل آنها اقدام کنید. باید پیش از حل مسائل دیگران، به فکر مشکلات خویش باشید و به مسائل خود بپردازید. وجود مشکل و حضور آن در زندگی، یک امر مسلم و تقریباً دائمی است، مهم این است که با این مسائل چگونه برخورد کرده و مواجه میشویم.
● قانون 8: خودمان به دیگران میآموزیم که چگونه با ما رفتار کنند.
استراتژی شما: پیش از آنکه از دیگران شکایت کنید که چرا با شما اینگونه رفتار میکنند، به رفتار خودتان توجه کنید، بیاموزید دربارهی خواستهایتان مذاکره کنید تا به آن دست یابید.
با عملکرد و رفتار خودتان به دیگران میآموزید با شما محترمانه و صادقانه رفتار کنند یا غیر از این باشند. این موضوع بدین معناست که شما مسؤول بخشی از برخوردهایی هستید که از دیگران میبینید، درواقع شما رفتار دیگران را با خودتان شکل میدهید. ارتباط، یک خیابان دوطرفه است، شما و طرف مقابلتان با هم، قاعدهها، قوانین و دستورالعملها را انتخاب کردهاید. وقتی فردی رفتار پرخاشگرانه، توهینآمیز یا کنترلکننده دارد و طرف مقابل با سکوت، کنارهگیری یا مواجهه به شکل نادرست، پاسخ میگوید، بهگونهای آن رفتار منفی را تقویت کرده است. پس باید مراقب باشید که به رفتارهای غیرقابل قبول اطرافیانتان پاداش ندهید، باید ببینید کدام رفتار یا عملکرد شما، به آنان اجازه داده است با شما اینگونه رفتار کنند. اگر از کل رابطه راضی نیستید، تنها طرف مقابل مقصر نیست، بهدنبال علل یا عواملی در خودتان نیز باشید.
● قانون 9: بخشودن، نشانهی قدرت است.
استراتژی شما: چشمانتان را باز کنید و ببینید خشم و رنجش با شما چه میکند، قدرت خود را از کسانی که موجب رنج شما شدهاند، باز پس گیرید.
تنفر، خشم و رنجش، احساسات مخربی هستند و بار سنگینی به قلب و روح انسان تحمیل میکنند، بهطوری که آرامش، لذت و آسایش را از او میگیرند و او را از درون فرسوده و نابود میکنند. هر اندیشه و هر احساسی در شما یک واکنش فیزیولوژیک ایجاد میکند، این قبیل واکنشها به هنگام احساس خشم، رنجش و تنفر بسیار شدیدند، تجمع این احساسات در شما تعادل شیمیایی بدن را به هم میریزد، کسانی که در این شرایط بحرانی و برافروختگی باقیمیمانند، اغلب با اختلال خواب، سردرد، گرفتگی عضلانی، تمرکز ضعیف، زخم معده، کابوس، حملات قلبی و مانند آن، روبهرو هستند.
انسان نمیتواند همزمان هم شاد و هم غمگین باشد؛ امکان ندارد بهطور همزمان آرام و برافروخته باشد. وقتی این احساسات مخرب در فرد ایجاد میشود، شرایط جسمانی او را با مشکل مواجه میسازد. علاوهبر تأثیر جسمانی، این احساسات موجب میشوند انرژی منفی بر کل زندگی شما چیره شود و این انرژی منفی ممکن است به روابط دیگر شما نیز سرایت کند. درنهایت اگرچه ممکن است برایتان دشوار باشد، بپذیرید بخشودن کسانی که بر ضد شما یا عزیزان شما کاری کردهاند، مربوط به آنها نیست؛ با بخشودن آنها، لطفی در حق خودتان میکنید. رنجش را زنده نگاه ندارید، میتوانید از آن رهایی یابید.
● قانون 10: برای رسیدن به خواستههایتان، ابتدا باید بدانید چه میخواهید.
استراتژی شما: نسبت به آنچه میخواهید، شفاف باشید تا به آن دستیابید.
با مشخص کردن و تعریف اهداف خاص خود، از کوچکترین تا مهمترین آنها، خود را در مسیر رسیدن به آنها قرار دهید. باید تشخیص دهید که کدام رفتار یا عملکرد، اهدافتان را حمایت خواهد کرد، اگر ندانید دنبال چه چیزی هستید، هرگز نمیتوانید قدمی پیش بگذارید. در مجموع، تردید و دودلی در مورد آنچه میخواهید و آنچه نمیخواهید و عدم اولویتبندی هدفها، باعث میشود که اقدام خود را به تأخیر بیندازید و این تأخیر، حس بدی را به شما القا میکند. در این میان تواناییهای شما، ضعفهایتان، امکانات محیطی و زمان، نقش عمدهای دارند. گاهی اوقات از دست دادن زمان، مشکلات عمدهای در رسیدن به هدف ایجاد میکند. مراقب آن باشید.